حال هر چه از اين فضا دورتر مي شويم و به دوران کنوني ميآييم ميبينيم غبارها فرو نشسته و غربالگيريها به نحو احسن انجام شده و جلو رفتن ما بعد از فتنه به مثابه افت و خيزهاي يک عده نيز هست چرا که عده اي تا چندين ماه با اينکه خود را خاص جامعه مي دانستند، از به زبان آوردن واژه فتنه خودداري کردند و بعد تازه متوجه شدند که فتنهاي بوده و آنها درک نکردند و عده اي نيز همچنان استوار به راه عداوت ادامه دادند و عده اي نيز افت شديد نمودند تا به جايي کشيده شدند که گاهاً به نقض سران فتنه بودن دو کانديداي رياست جمهوري که وجودشان فتنه آور بود، پرداختند.
حبيب الله عسگر اولادي را مي توان در جرگه آخر جاي داد و شايد هم باعث تعجب بسياري گردد، ولي يک حقيقت است . عسکراولادي با اينکه حدود 60 سال از عمر خود را پشت سر مي گذارد و سابقه درخشاني در مبارزات انقلابي آن هم در موتلفه اسلامي دارد؛ امروز آن هم بعد از گذر 3 سال از فتنه، داعيه مهربان تر از مادر براي سران [اظهرمن الشمس] فتنه شده و آنها را سران فتنه نمي داند و مي گويد آنها دوستان خوبي برايش بوده اند و اينکه آنها را مسبب فتنه بدانيم را غلط ميپندارد.
اين اظهار نظرهاي مرد 60 ساله موتلفه را شايد بتوان از سر سوداي رسانه اي شدن ايشان دانست يا دلتنگي ايشان به سالهاي تصدي وزارت بازرگاني ميرحسين موسوي، او را هوايي نموده و دم از حمايت از او مي زند. ولي هر چه هست اين که سکوت در مقابل اين گفتهها نيز بدتر از آن است که ميبينيم؛ شايد هم عقلا ايستادهاند تا باز رهبري هزينه شود.
چند نکته را بايد گفت تا نه تنها ايشان بلکه هرکس که شبهه اي در ذهن دارد آن را رفع کند و وسيله اي براي بازگشت از آن افکار موهن باشد:
حوادث تلخ پس از انتخابات رياست جمهوري حوادثي نبودند که به يکباره و با اعلام نتايج انتخابات آغاز شوند، بلکه قرائن وشواهد از مدتها قبل گواهي مي داد که دشمنان نظام اسلامي سعي دارند از اين فرصت پيش آمده درجهت اهداف خود نهايت استفاده را ببرند وبه خيال خام خود مراحل انقلاب مخملي را در کشور اجرا نمايند ولذا رسانه هاي خارجي درماههاي قبل از انتخابات مرتب از احتمال تقلب در انتخابات رياست جمهوري سخن ميگفتند.
ولي از آن مهمتر در داخل عدهاي ندانسته با القاي احتمال تقلب در انتخابات، اين ذهنيت را تقويت نموده و زمينه نا آرامي و آشوبهاي مدني و اعمال فراقانوني را فراهم ساختند. به عنوان مثال يکي از شخصيت هاي کشور،هفته ها قبل از انتخابات از تريبون رسمي اعلام کرد بايد کاري بکنيم که همان رايي که به صندوق انداخته مي شود، از صندوق بيرون آيد. همسر همين شخصيت در روز انتخابات پس از انداختن راي خود به صندوق، گفت احتمال تقلب در انتخابات کاهش پيدا نکرده و اگر تقلب شد مردم به خيابانها بريزند، موسوي هم همان روز انتخابات در حالي که هنوز نتايج اراء اعلام نشده بود، با برگزاري کنفرانس مطبوعاتي اعلام کرد که برنده انتخابات است.
از آن به بعد اين فرد به همراه يار غار خود مهدي کروبي چنان فضا و خلائي را براي حضور دشمنان فراهم کردند که هيچ گاه چنين چيزي اتفاق نيافتاد. بيانيه هاي پي در پي در مناسبت هاي مختلف که نتيجه آن بارها ديدند و قطعاً درک نمودن که هيمنه نظام زير سوال رفته است ولي هيچ گاه برائت ننمودند. بارها از سوي رهبري و برخي خواص دعوت به بازگشت و برائت از فتنه شدند ولي موثر واقع نگشت. براي اينکه خود را ليدر اين جنبش آغازين در سال 88 مي دانستند و خود را در موقعيت تحول اساسي در نظام ميديدند و آنجا پيش رفتند که ديگر نظام که هيچ، شعائر اسلامي نيز ذرهاي در مقابل اهداف کورکورانه آنها ارزشي نداشت. تبرئه نجستند و پيش رفتند و ملايمت ها و آغو شهاي باز ملت را ديدند ولي نديدند که خاموشي، سرانجام اين مسير است.
حال جناب عسکراولادي مي گويد که اينها سران فتنه نبودند بلکه آنها هم دخيل شدند؛ بايد بگوييم که اشتباه است که آنها را غير از سران فتنه چيز ديگري لقب داد چرا که اگر آنها نبودند پاي هيچ بيگانهاي به کشور باز نمي شد، ام اي6 و موساد و سيا فعال تر از قبل نمي شد، نظام 8 ماه هزينه نمي داد و بسياري ديگر.
بله آقاي عسکر اولادي نه تنها "سران فتنه بودن" برايشان صدق مي کند بلکه مجرمي هم صفتياست که بعد از فتنه با خود يدک ميکشند و چه ماهها که دستگاه قضا فرصت توبه داد ولي گوش شنوايي فعال نبود.
بله گفتيم مجرمند چرا که آقاي موسوي بحث عمل تقلب را مستقيما و صراحتاً به وزارت كشور، شوراي نگهبان و دولت نسبت داده كه اين افترا بود و وي بايد براي اثبات مدعاي خود به دادگاه احضار ميشد.
و هم چنين بر هم زدن امنيت كشور موضوع ماده 498 قانون مجازات اسلامي، تبليغ عليه نظام موضوع ماده 500 قانون مجازات اسلامي و تحريك مردم به جنگ و کشتار و هشدار موضوع ماده 512 قانون مجازات اسلامي، از ديگر جرائمي است كه نقش ميرحسين موسوي در آنها غيرقابل انکار بود و نگاهي به بيانيه هاي وي طي ماه هاي پس از انتخابات به خوبي بر اين نکات صحه مي گذارد.
در نهايت اجتماع و تباني براي ارتكاب جرائم ضد امنيت داخلي كشور موضوع ماده 610 قانون مجازات اسلامي، اخلال در نظم عمومي موضوع ماده 618 قانون مجازات اسلامي، مزاحمت براي زنان و اطفال موضوع ماده 619 و تخريب، نهب و غارت، موضوع مواد 675، 676، 677، 683،687 و 689 قانون مجازات اسلامي است كه به وفور در پرونده اين مخل امنيت ملي به چشم مي خورد
و طبق ادله و شواهد موجود با توجه به علم متهم به نتايج تجمعات غيرقانوني، تظاهرات و اختلال عرفي كه بين علت و معلول يعني بين تجمعات و تخريبها موجود است، موسوي با اغتشاشگران وحدت قصد داشته و اين وحدت قصد محرز است.
در مورد آقاي کروبي نيز اين به عينه اثبات گشته است:
از آنجايي که مسئوليت برگزاري هرگونه تجمع غير قانوني با ترتيب دهندگان تجمع است، در روز دوشنبه 25 خرداد ماه سال جاري به دعوت نامبرده و ديگر باني اصلي فتنه (ميرحسين موسوي) راهپيمايي غير قانوني و فاقد مجوزي در خيابان آزادي تهران برگزار شد که دنباله آن به بروز آشوب و اشتهار سلاح و درگيري مسلحانه و حمله به مراکز نظامي، تخريب اموال عمومي و خصوصي و تاسف بارتر از همه مرگ و جراحت تعدادي از هموطنان مان انجاميد.
از آنجا که نقش نامبردگان در برپايي و حضور در تجمعات بدون مجوز و همچنين ادبيات به کار رفته در سخنرانيهاي آنان آشکارا در ارتکاب اين جرايم نقش داشته و بيانيه هاي پي در پي آنها در تکوين و تداوم آشوب ها و ريخته شدن خون فرزندان اين کشور تاثير فراوان داشته اند،آنها مجرم ميباشند و مستحق مجازات.
در پايان، بحث ما با آقاي عسکراولادي که داعيه دار ولايتمداري در خود مي باشد ، اين است که سخن حضرت امام خميني(ره) مبادا از يادش برود که ميفرمودند: من در طول مدت نهضت و انقلاب به واسطه سالوسى و اسلامنمايى بعضى افراد ذکرى از آنان کرده و تمجيدى نمودهام، که بعد فهميدم از دغلبازى آنان اغفال شدهام. آن تمجيدها در حالى بود که خود را به جمهورى اسلامى متعهد و وفادار مىنماياندند، و نبايد از آن مسائل سوء استفاده شود. و ميزان در هر کس حال فعلى او است.